پارادوکس انقلاب اسلامی و ایران مدرن !!
پارادوکس انقلاب اسلامی و ایران مدرن !!
سرمقاله سایت تمهید نویسنده : (سید هاشم فیروزی روانشناس)
نگاهی به وضعیت دو مولفه جامعه شناختی و روانشناختی مردم ایران که شکل دهنده تمامی مقولات اثر گذار و مهم در درون یک حاکمیت همچون سیاست اقتصاد و فرهنگ می باشد ، بیانگر رسوخ سر گردانی و حیرانی عجیبیست که شاخص های آماری و مشاهدات و مطالعات میدانی نیز آن را تایید می کنند.
سر گردانی و حیرانی هایی از جنس دونده هایی بی پایان و دچار تغییر هویت اساسی.
اما چرا نگارنده پیام از واژه رسوخ برای تعریف وضعیت کنونی ایران بهره جست؟
برای فهم دقیق تر سر منشا تحولات امروز جامعه ی ایران می بایست ابتدا الگوهای رفتاری جامعه در گذشته و حال را بر اساس واقعیات استحصا و سپس نسبت به تحلیل و ارائه راهکار اقدام نمود.
کشور ایران از سال ۱۳۰۴ شمسی که برابر با روی کار آمدن رضا پهلوی می باشد دستخوش تغییرات بنیادی قرار گرفت که ریشه در انقلاب صنعتی در اروپای غربی یا همان رنسانس دارد.
تحولاتی عمیق از جنس دوگانه های ذیل :
روستا نشینی _شهر نشینی
مکتب _ مدرسه و دانشگاه
نظام ارباب رعیتی و شیخوخیت_نظام اداری نوین و دیوان سالاری
ارتباطات خرد _ ارتباطات کلان ( جاده ، راه آهن ، فرودگاه و پست ،رادیو )
ارج مندی سنت ها _ فروپاشی سنت ها (پوشش ،سبک زندگی و..) و غیره
تغییراتی که بمعنای کلان آن سر منشاء ورود مدرنیته به ایران می باشد بدون شک و پس از دوران رضا شاه که بی اغراق پدر ایران مدرن است فرزند خلفش محمد رضا ادامه راه پدر را با سرعت باور نکردنی ادامه داد و در این بین تهران بعنوان مرکز ایران مدرن یا به عبارت صحیح تر شبه مدرن انتخاب و روز به روز بر حجم تغییر در مولفه های بنیادین جامعه سنتی ایران افزوده شد.
تغییراتی که دیگر به وضوح در رفتار ، پوشش ، معماری ، تغذیه و در یک کلام در سبک زندگی مردم ایران کاملا قابل لمس بود.
اما نکته ی حائز اهمیت در شیوع مدرنیته در یک جامعه ، ریل گذاری آن بواسطه مفهوم جذاب توسعه بر اساس مدلهای نشات گرفته از انقلاب کپیتالیستیست که با ورود قطار مدرنیته ، جامعه بر اساس دود حاصل از لوکوموتیو قطار(اتمسفر یا فرهنگ مدرنیته) که همان سردمداران نظام سرمایه داری جهان هستند دچار تغییرهای بنیادینی همچون :
مصرف گرایی ، لذت جویی محض (هدونیسم) ، فرد گرایی ، پوچ گرایی (نهیلیسم) ، آزادی طلبی محض (لیبرالیسم)،منفعت گرایی(اوتلیتاریسم) و… گردیده و از این پس خود آن جامعه هستند که ریل ها را برای سلطه ی هر چه بیشتر نظام سرمایه داری فراهم می آورند و با اندک مزد و مواجب زمینه شیوع هر چه بیشتر این دود در فضای جامعه شان را فراهم آورده و در کمال تعجب در جایگاه برنده نیز خودشان را می پندارند غافل از آنکه آنها زنبورهای عسلی بیش نیستند که در نهایت عسل را برای مزرعه دار(نظام سرمایه داری)فراهم می آورند.
مدرنیته بمعنای سلطه حداکثری علم و تکنولوژی و ماشین با مدل های تعریف شده غرب اکنون پس از سال ها به عبارتی مذموم یا حداقل قابل تامل جدی در نزد پدیدآورندگان آن بویژه اندیشمندان شان بدل گردیده است و در برخی از کشورها دوره ای جدید تحت عنوان پست مدرن بوقوع پیوسته است که مبتنی بر نتایج حاصل از آسیب های جدی دوران مدرن می باشد.
اما متاسفانه این وضعیت در کشور ایران به هیچ وجه همچون نمونه ی مادر آن یعنی غرب نمی باشد بلکه تمامی شواهد همچنان نشان دهنده ی یکه تازیه قطار مدرنیته در ایران و پیشروی بی حد و حصر آن می باشد ، نشانه هایی چون :
تغییر در اندک سنت های باقی مانده ، میل عجیب به لوکس گرایی ، نفوذ اینترنت در اکثر روستاهای باقی مانده ، ضریب نفوذ گوشی های هوشمند ، تعداد فارغ التحصیلان و دانشجویان دانشگاه ها ، رواج بیماری های روانی و جسمی (که همچون مدل های غربی ناشی از سبک زندگی مدرن است) ، تعداد کاربران شبکه های مجازی ، مصرف گرایی و رواج فروشگاه های بزرگ اینترنتی و ثابت و غیره .
آری در هنگامه ای که تفکر حاکم بر اذهان یک ملت مبتنی بر مدرن شدن بر اساس مدل مادر آن یعنی غرب باشد ناخود آگاه تمامی رفتار و سبک زندگی آن جامعه ذیل مفهموم مدرنیته معنا پیدا می کند و قطعا تمایلات ، خواست و نیاز مردم در این فضا بی شباهت با نمونه ی مادر خود نخواهد بود.
خواسته ها و تمایلاتی که پیشتر عرض شد.(مصرف گرایی بیشتر ، لذت گرایی ، آزادی خواهی محض، ارتباطات آزاد و نا محدود) و در یک کلام هضم شدن در نظام جهانی جهت رفع موانع ارضای موارد ذکر شده!!!
جامعه امروز ایران در حال نبردی نابرابر با غول مدرنیته ی غرب البته نسخه ی داخلیش است که غایتش پول و سرمایه است و با در اختیار گرفتن علم و تکنولوژی و بصورت ویژه رسانه همچون ترمیناتوری ویرانگر در حال بلعیدن انسان و مفهوم انسانیت در تمدنهای آزاد و مستقل است و متاسفانه می بایست ذکر کرد پس از ورود مدرنیته توسط پهلوی ها به ایران جمهوری اسلامی نیز نه تنها با یک برنامه ریزی درست و هدفمند به سمت مهار این غول حرکت نکرد بلکه با مدل های توسعه ای همچون:
کیش_تهران ، دانشگاه آزاد ، علوم انسانی ، رسانه ها و… بدون پیوست ایرانی اسلامی و یا نمایش کنسرت زنده لوکس گرایی و تبعیض در خیابان و یا ترویج سبک زندگی مدرن توسط سلبریتی ها در رسانه ها که انتخابات اخیر میزان ضریب نفوذ آنها در جامعه را به خوبی نشان داد!! (شادی و غم ناشی از مدلهای مدرن:شادی ناشی از عمل های زیبایی و پول و غم حاصل از اموری همچون مردن گربه و یا…) به اسارت بیشتر انسان در ایران به مدرنیته دامن زده است.
اکنون نیز تنها راه برون رفت از مشکلات کنونی کشور در تمامی زمینه ها بویژه حیطه های جامعه شناختی و روانشناختی که تقریبا اساسی ترین بخش یک جامعه می باشد و عنصر مهم فرهنگ نیز در آنجا معنا پیدا می کند ، خرق عاجل فضای حاکم بر جامعه ی ایران یعنی مدرنیته است که در غیر این صورت پارادوکس هایی جدی بین انقلاب اسلامی و مدرنیته حاکم بر ایران به وقوع خواهد پیوست که برنده ای نخواهد داشت، چرا که اساسا ماهیت انقلاب اسلامی با ذات مدرنیته مبتنی بر نظام سرمایه داری در تضاد است.
منجلاب مدرنیته در ایران به محوریت تهران در حال بلعیدن فرهنگ ، اعتقادات و سنتهای جامعه ی ایرانیست.
( بدیهی ست نظر نگارنده ی پیام به هیچ وجه نفی علم و تکنولوژی نیست)
در پایان ، فهم اندیشمندان غربی از مفهوم مدرنیته درک وضعیت امروز کشور را برای ما آسان می کند:
جری ماندر فعال و نویسنده آمریکایی :
تکنولوژی همچون مسکن عمل می کند و مانع بازیابی و بازسازی ارتباطات عمیق و گسترده با خانواده و اجتماع می شود و بجای آن سرعت ، سر و صدا ،تلویزیون و مواد مخدر را پیش کش می کند.
(ارتباطات و تعاملات گرمی که امروز یکی از بهترین نوش داروهای درمان جامعه ی حیران ایران است)
کارل گوستاو یونگ روان کاو مطرح سوییسی
انسان مدرن در تنهایی خود در می یابد که شیوه های زندگی سنتی ، برای او خسته کننده است. از منظر تاریخی هم ارزش ها و تلاش های عوالم پیشین ، دیگر نفعی به حال وی ندارند.بنابراین او به فردی غیر تاریخی در عمیق ترین مفهوم خود تبدیل شده است و این انسان نهایتا به انسان حقیقی مدرن تبدیل می شود که از انسانیت به در آمده است و روحی که تهی بودنش حاصل ناخواسته انسان مدرن است.
نیل پستمن نویسنده و منتقد رسانه آمریکایی
باور و ایمان ما به تکنولوژی سبب سست شدن معنویات زندگی بشری شده است.اصولا تکنولوژی با نوع خاصی از عقلانیت ملازم است که این نوع از عقلانیت با افت معنویت همراه است.
جورج اورول نویسنده انگلیسی
انسانهای متوسط امروز تقریبا به زودباوری همان انسانهای متوسط قرون وسطی هستند.در قرون وسطی مردم به حاکمیت همه جانبه کلیسا تحت هر شرایطی اعتقاد داشتند و امروز ما هم به حاکمیت همه جانبه علم تحت هر شرایطی معتقد هستیم.
چارلز تیلور استاد فلسفه دانشگاه در کانادا
به هم ریختن نظم سلسله مراتب سنتی-نظمی که به انسان و اشیاء بر اساس جایگاهشان در زنجیره هستی ، معنی می بخشد ، فرد را به خود وانهاد و به او محوریت بخشید. بحران فقدان و معنا ((فرد گرایی)) حاصل این طغیان بود.