مردم “پشتیبانان منفعل” یا “سربازان فعال جبهه فرهنگی” ؟

0

رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنان تلویزیونی خود به نقش پررنگ طیف های مختلف مردم در ناامید ساختن دشمن اشاره فرمودند و مهمترین دلیل موفقیت کشور در مقابل حملات دشمن را حضور موثر، همبستگی و یکپارچه گی مردم، برشمردند.

در این مجال به مهمترین دلایل اجتماعی حضور و نقش آفرینی مردم در ایام حمله نظامی آمریکا و اسرائیل می‌پردازیم و تلاش می‌کنیم شیوه‌های تعمیم این عوامل را به سایر عرصه‌های انقلاب اسلامی برای موفقیت تشریح و تحلیل کنیم.

حمله نظامی اسرائیل در ساعات ابتدایی صبح بیست و سوم خرداد تجربه جدید و متفاوتی نسبت به شنیده های مردم از جنگ های کلاسیک و بطور خاص دفاع مقدس هشت ساله بود.

غافلگیری اولیه در خصوص از دست دادن فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هسته‌ای، حمله موشکی و ناامنی در مناطق شهری و مسئله نفوذ داخلی هر کدام به تنهایی برای فروپاشی هر جامعه‌ای کافی بود.

بعد از ترس و دلهره و نگرانی ایجاد شده، به تدریج مردم بر اتمسفر مسموم ایجاد شده توسط رسانه‌های دشمن غلبه کردند و سعی کردند در میدان باشند و واقع بینانه و هوشیارانه با مسئله جنگ مواجه شوند، دوری از رسانه های معاند در روزهای ابتدایی جنگ و پویش های رسانه ای علیه این وطن فروشان از جمله نشانه‌های این آگاهی تاریخی و به هنگام بود.

در ادامه فارغ از همه عوامل دخیل در امر اجتماع و افکار عمومی، مسئله مرگ آگاهی جامعه ایرانی ریشه بسیاری از کنش های وحدت گرایانه و وطن‌دوستی و هم نوع دوستی شد.

تجربه جمعی و فردی مرگ آگاهی، یعنی اینکه شما مرگ را در چند قدمی خودت بدانی ریشه بسیاری از کنش ها و آگاهی های اجتماعی می شود که ما در علوم اجتماعی با آن مواجه هستیم و در موردش تحلیل ارائه می‌دهیم.

آقای آوینی معتقد بود: (مردمان این روزگار سخت از مرگ می ترسند… اما حقیقت آن است که زندگ انسان با مرگ در آمیخته است و بقایش با فنا. پیش از ما میلیاردها نفر بر روی این کره ی خاکی زیسته اند و پس از ما نیز.) به تعبیر ایشان ( مرگ آگاهی یعنی که انسان همواره نسبت به این معنا که مرگی محتوم را پیش رو دارد آگاه باشد و با این آگاهی زیست کند و هرگز از آن غفلت نیابد.)

اولین تجربه همبستگی اجتماعی با مرگ‌آگاهی پ شکل می‌گیرد و حالا مردم خود را یک کل واحد می دانند و بسیاری از همراهی ها و همدلی ها که در شرایط عادی به سختی شکل می‌گرفت، پس از شنیدن ناقوس مرگ با قوت و قدرت انجام می شد و با استقبال مردم نیز مواجه می گردید.

بسیاری از تشکل‌های مردمی حالا فعالیت‌های فرهنگی و فعالیت های جهادی خود را صرفا برای یک هدف واحد و بدون توجه به برجسته شدن نام و عنوان مجموعه و گروه خاصی انجام می دادند و همگرایی و فعالیت جبهه‌ای بصورت جدی در حال رقم خوردن بود.

تقویت روحیه هم وطنان، فعالیت های امیدآفرین و همکاری های امنیتی جهت مقابله با نفوذ و بسیاری امورات دیگر صرفا با همکاری مردم پیش رفت.

متاثر از این همبستگی اجتماعی هویت جمعی جامعه ایرانی تقویت شد و حالا عامه مردم موجودیت خود را در حفظ و تقویت این هویت جمعی می‌دیدند.

این هویت جمعی با تبلیغات منفی دشمن در طول جنگ نه تنها تضعیف نشد بلکه در شکل تعمیم یافته خود به فرهنگ مقاومت و تاب آوری تغییر شکل داد و تقویت شد و این مقاومت و تاب آوری پشتوانه عملیات‌های نظامی نیز شد.

از جمله مصادیق این فرهنگ می توان به همراهی مردم در طول نبرد و اظهار خوشحالی از موفقیت های نظامی و توصیه به ایستادگی مسوولین، همراهی با سیاست کنترل بازار، همدردی با خانواده‌های آسیب دیدگان، همراهی با توصیه های امنیتی، حمایت از سیاست های رهبری در هنگامه جنگ نشانه هوش اجتماعی بالا و غیرت و وطن دوستی مردم در قالب هویت جمعی شکل گرفته به بهانه جنگ بود.

این فرهنگی که در خلال جنگ شکل گرفت، به‌صورت مداوم توسط خود مردم بازتولید می‌شد. این فرهنگ، ترکیبی از ایثار، فداکاری، امید و اعتقاد به آینده‌ای بهتر بود که به هیچ وجه نشانه فاصله گرفتن مردم از انقلاب نبود، بلکه دقیقاً نقطه مقابل تبلیغات دشمن بود.

پویایی فرهنگ مقاومت در جامعه ایرانی و ریشه فطری آن از انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، همه‌گیری کرونا، حمله اخیر رژیم اشغال گر و کودک کش صهیونیستی و بسیاری دیگر از کنش های اجتماعی مردم ایران، قابل مشاهده و رصد است و فرهنگ مقاومت، ایثار، فداکاری، امید به آینده بصورت مداوم و مستمر خودش را بازآرایی و باز تعربف می‌کند.

در این شرایط ، مردم نه صرفاً تماشاگر جنگ، بلکه «سازندگان گفتمان مقاومت» خواهند بود. در نظریه‌های فرهنگی، به این افراد «عاملان فرهنگی» گفته می‌شود؛ کسانی که با کنش‌های روزمره‌شان، معنای مقاومت، ایثار و پیروزی را بازتولید می‌کنند.

اینجاست که نقش مردم، نه به عنوان “پشتیبانان منفعل”، بلکه به عنوان “سربازان فعال جبهه فرهنگی” معنا پیدا می‌کند. آنان با خلق معنا، تولید روایت، و مشارکت اجتماعی، در نبردی هم‌زمان با جبهه نظامی شرکت می‌کنند.

جنگ، آزمونی بود که نشان داد مردم چگونه در بزنگاه‌های تاریخی می‌توانند از موقعیت «مخاطب» خارج شوند و به «کنشگر فرهنگی» بدل شوند.

این تصویر، درست در تقابل با گفتمان دشمن بود که تلاش داشت جنگ را صرفاً یک “مصیبت تحمیلی” و مردم را قربانیان بی‌اراده‌ای نشان دهد که از انقلاب دل بریده‌اند. درحالی‌که شواهد میدانی، روایات مردمی و تحلیل‌های جامعه‌شناختی دقیقاً عکس این را نشان داد.

بار دیگر انقلاب اسلامی با استفاده از ظرفیت ذاتی خود یعنی حضور بهنگام و آگاهانه مردم از آزمونی سخت، با موفقیت و سربلندی بیرون آمد و اثبات شد که اگر در همه میدان ها امکان حضور و نقش آفرینی مردم با همه اقتضائاتش فراهم شود، بسیاری از مسائل و مشکلات جامعه با بهره گیری از این ظرفیت عظیم بالقوه قابل حل خواهد بود.

کافیست امکان آزاد شدن و باروری این انرژی نهفته و پر ظرفیت مردمی توسط سیاست گذاران فراهم گردد و اعتماد اجتماعی مردم به دولتمردان و مسوولین افزایش یابد، در این صورت دیگر هیچ مسئله لاینحلی وجود نخواهد داشت و کشور روز به روز در همه عرصه ها تقویت خواهد شد و به رشد و بالندگی که شایسته آن هست خواهد رسید.

همانگونه که با اعتماد به فرماندهان نظامی و رهبری حکیمانه انقلاب در نبرد با شیطان بزرگ و عامل اجیرشده اش در منطقه مردم سربلند شدند.

*پژوهشگر فرهنگی و مدیرکل سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی فارس

Leave A Reply

Your email address will not be published.

2 × 5 =