رویاپردازی‌های «دیگران»برای یک انقلاب چهل ساله

رویاپردازی‌های «دیگران»برای یک انقلاب چهل ساله

اَبَر واقعیت فروپاشی

رویاپردازی‌های «دیگران»برای یک انقلاب چهل ساله

نویسنده : روح الأمین سعیدی

مفهوم اَبَرواقعیت این روزها درباره انقلاب اسلامی و نظام سیاسیِ برآمده از آن به طرز جالبی مصداق یافته است. انقلابی که در آستانه چهل‌سالگی و در اوج فشارها و تحریم‌های بی‌سابقه دشمنانش همچنان مقتدرانه به پیش می‌راند. این سخن صرفاً یک شعار و توهم پوچ نیست. بارزترین شاهد مدعا، بیش‌فعالیِ بیمارگونه رقبای منطقه‌ای و قدرت‌های جهانی برای از نفس انداختن و زمین‌گیر کردن آن است

پدیده تحلیل‌های خیالی

فردای آن شبی که نمایندگان ایران و پنج بعلاوه یک بر سر محتوای سندی که «برجام» لقب گرفت به توافق رسیدند، شبکه مطبوعاتِ همسو، با تیترهای تأمل‌برانگیزی به استقبال آن رفتند: «خلاص شدیم»، «تحریم رفت»، «صبح بدون تحریم»، «اینک بدون تحریم»، «فروپاشی تحریم». حامیان رویکرد سازش و عادی‌سازی رابطه با جهان غرب در رسانه‌های داخلی و خاجی، فضای جامعه ایرانی را به گونه‌ای آراستند که این تصور یا شاید توهم برای مردم به وجود آمد که تحریم‌های قدرت‌های بزرگ حقیقتاً «بالمرّه» لغو شده و به پایان رسیده و آن‌ها در آینده‌ای نزدیک می‌توانند تأثیرات شگرف و نمایان برجام را در سفره معیشت خود سراغ بگیرند. تصویر آن شهروند ساده‌دلی که با کنار هم گذاشتن اسکناس‌های ۱۰۰۰ تومانی و یک دلاری وقوع معجزه‌ای را در اقتصاد ایران به یُمن توافق هسته‌ای با غرب نوید می‌داد، از جلوه‌های ماندگارِ آن صحنه‌آرایی خیال‌پردازانه و مبالغه‌آمیز رسانه‌ای بود.

اما تحریم‌ها بر سر جایش ماند. اصولاً قرار هم نبود برداشته شود. تنها یک آشنایی اجمالی با الفبای روابط بین‌الملل و سیاست خارجی برای فهم منطق نیاز مُبرم آمریکا به حفظ ساختار تحریم‌ها کفایت می‌کرد. بازی تحریم‌ها تداوم یافت و از لبخند سیاستمداران غربی رونقی عاید سفره جامعه ایرانی نشد و توافقنامه‌ای که «آفتاب تابان»ش می‌خواندند، نتوانست گرمابخش روزگار خزان‌زده صنعتگر وطنی باشد. چشم‌آبی‌های اروپایی هم که گفته می‌شد تشنه کار کردن با ایرانیان هستند، رغبتی برای پذیرش مخاطرات سرمایه‌گذاری در ایران از خود نشان ندادند. آن چند نفری هم که آمدند،‌ بی‌پروا گفتند به مجرد مواجهه با هر اخم و تشر «کدخدا» کار را نیمه‌کاره رها خواهند کرد.

تا این‌که چندی پیش «کدخدا» برخلاف انتظار خوش‌خیالان در مقابل دوربین‌ها قرار گرفت و ضمن تهدید و تحقیر ایرانیان خروج رسمی دولت خود را از برجام اعلام کرد. اما درست فردای همان روزی که ترامپ از برجام خارج شد، باز هم تیترهای شبکه مطبوعاتِ همسو تأمل‌برانگیز و چه‌بسا تحیربرانگیز بود: «خروج مزاحم از برجام»، «برجام منهای آمریکا»، «برجام پابرجا»، «پایداری برجام». عجبا همان کسانی که تا دیروز نظام جهان را «کدخدامحور» و «بستن با کدخدا» را آسان‌تر می‌دانستند، حال از بی‌اهمیت بودن خروج آن از برجام و امکان تداوم همکاری با اروپا بدون آمریکا سخن گفتند و باز به این باورِ وهم‌آلود در سطح جامعه دامن زدند که اروپا حاضر است برای حفظ برجام حتی مستقل از آمریکا عمل کند و رویاروی آن بایستد. این قبیل تحلیل‌های خیالی حکایت از آن دارد که گویی بخشی از جامعه ایرانی حتی طبقه روشنفکر و فرهیخته به جای زندگی در جهان واقعی و سروکار داشتن با حقایق عینی، در دنیایی «اَبَرواقعی» آکنده از بازنمایی‌ها و نشانه‌ها و دال‌های مجازی که ریشه‌ای در واقعیات ندارند به سر می‌برند.

 

اَبَرواقعیت و چیستی آن

حقیقت این است که ما امروزه در عصر به‌هم‌ریختگیِ مرز میان واقعیت و مجاز روزگار می‌گذرانیم. امروز تشخیص این‌که امری واقعی است یا غیرواقعی برای ذهن انسان به سهولت میسر نیست. چه‌بسا چیزی که ذهن یک فرد به‌عنوان واقعیتی قطعی و غیرقابل خدشه پذیرفته است، اساساً در عالم خارج رخ نداده و یا لااقل نحوه وقوع آن با روایت مورد پذیرش وی مغایرت داشته باشد. به نظر می‌رسد مهم‌ترین دلیل بروز چنین وضعیتی رسانه‌ها هستند. در گذشته‌های نه چندان دور، انسان بی‌واسطه با واقعیات بیرونی روبرو می‌شد و پدیده‌های جهان را مستقیماً از طریق حواس خود ادراک می‌نمود. اما در دوران کنونی رسانه‌ها در نقش حلقه‌ واسط میان امر واقع و ذهن انسان عمل می‌کنند. به عبارت دیگر انسان‌ها از دریچه‌ای که رسانه‌ها فرارویشان گشوده‌اند به جهان پیرامون می‌نگرند و فرصت مواجهه‌ مستقیم با واقعیات را در موارد بسیاری از دست داده‌اند. یعنی به‌خاطر گستردگی محیط پیرامونِ انسان متعاقب تحولات شگرفِ مجاری ارتباطی، افرادْ دیگر نمی‌توانند شخصاً در جریان وقوع انبوهی از پدیده‌های حادث در دنیای وسیعی قرار گیرند که شبانه‌روز در حال ارتباط و تعامل با آن هستند بلکه ناگزیرند شرح ماوقع را از زبان رسانه‌ها بشنوند. بدین ترتیب رسانه‌ها به مرجع روایتگری واقعیات برای انسان امروز تبدیل شده‌اند و تصویری بازنمایی شده از امر واقع را بر صفحه‌ ذهن انسان‌ها منعکس می‌کنند.

این شرایط سبب بروز وضعیتی می‌شود که در رویکردهای نشانه‌شناسی و پسامدرنیسم به آن اَبَرواقعیت (hyperreality) می‌گویند. اَبَرواقعیت به‌معنای ناتوانی فرد در تمیز دادن واقعیت از شبیه‌سازی واقعیت علی‌الخصوص در جوامع پیشرفته از لحاظ تکنولوژی است. اَبَرواقعیت به وضعیتی اطلاق می‌شود که در آن امر واقعی و امر خیالی آن‌چنان در هم می‌آمیزند که هیچ تمایز و مرز روشنی وجود ندارد که یکی در کجا به پایان می‌رسد و دیگری در کجا آغاز می‌گردد. از میان چهره‌هایی که در این زمینه مباحثی داشته‌اند می‌توان به ژان بودریار، آلبرت برگمن، نیل پستمن و آمبرتو اکو اشاره کرد.

اصولاً برخلاف مدرنیسم که گفتمان‌ها، فرهنگ، زبان و رسانه‌ها را بازتاب واقعیات بیرونی می‌انگارد، از دیدگاه پسا‌مدرن، زبان، گفتمان و فرهنگی که در عصر جدید در رسانه‌ها تجلی می‌یابند، تعریف‌کننده و سازنده واقعیات و شیوه زندگی و صورت‌بخش همه‌ اشکال، روابط و کردارهای اجتماعی هستند. بودریار در کتاب وانمایی‌ها اظهار می‌دارد که در عصر پسا‌مدرن مرز میان واقعیت و وانماییِ واقعیت برداشته می‌شود و جهان واقع همان جهان شبیه‌سازی‌ها و وانمایی‌هاست. به عبارت دیگر جهان پسا‌مدرن را باید جهانی اَبَرواقعی دانست که در آن انسان‌ها نه با خود واقعیت که با تصاویر و تعابیر واقعیت سر و کار دارند. یعنی تصویر در جای واقعیت می‌نشیند و مهم‌تر، تعیین‌کننده‌تر و واقعی‌تر از واقعیت محسوب می‌شود. برای مثال تصویری که رسانه‌های گروهی از شخصیت سیاست‌مداران به ما عرضه می‌کنند، بسیار واقعی‌تر از خود آن‌ها به نظر می‌رسد. پس در عصر پسامدرن معنا و واقعیت رخت برمی‌بندد و جای خود را به تصویر می دهد که بودریار از این مسئله با عنوان «رژیم تصورات» یاد می‌کند. به زعم وی سلطه تصورات در جهان امروز آن‌قدر گسترش یافته است که امر واقع کاملاً محو شده و دیگر حقیقت، مصداق و علل عینی وجود ندارد. آن‌چه ما درباره واقعیت‌ها می‌دانیم، همان است که در تصورات رسانه‌ای ساخته می‌شود. دکتر محمدرضا تاجیک در این باره می‌نویسد:

«در دنیای رسانه گاه مردم در بازیِ نگاره‌ها و صورت‌های خیالی گرفتار می‌آیند كه كم‌ترین ارتباطی با یك واقعیت خارجی ندارند. در واقع آنان در جهانی از صورت‌های خیالی زندگی می كنند كه در آن انگاره‌ها و وانموده‌ها جایگزین تجربۀ مستقیم و شناخت مصداق یا مدلول یك رویداد شده‌اند… رسانه‌ها با انگاره‌سازی می‌توانند خالق جهانی «وانموده» (جهانی كه در آن مرز واقعیت با غیرواقعیت، حقیقت با غیرحقیقت مخدوش می‌شود و «هست»ها «نیست» جلوه داده می‌شوند و بالعكس) باشند.»  

ژان بودریار اَبَرواقعیت را به‌عنوان تولید مدل‌هایی از یک امر واقع بی‌آن‌که ریشه در واقعیت اصیل داشته باشد تعریف می‌کند. اَبَرواقعیت یک بازنمایی و یک نماد بدون وجود مرجع اصیل است. بودریار می‌گوید اَبَرواقعیت از صِرف درآمیختن «امر واقع» با نمادها و نشانه‌های بازنمایی‌کننده آن فراتر می‌رود. بلکه اَبَرواقعیت شامل خلق یک نشانه یا مجموعه‌ای از دال‌ها است که چیزی را بازنمایی می‌کنند که در حقیقت اصلاً وجود خارجی ندارد. امروزه کار به جایی رسیده است که به زعم بودریار واقعیاتی که در قالب فیلم، عکس یا گزارش‌های خبری تولید شده‌اند، بسیار واقعی‌تر از امر واقع به نظر می‌آیند و مدل‌ها و شبیه‌سازی‌ها جایگزین واقعیات عینی می‌گردند. در این جهانِ اَبَرواقعی، رسانه‌ها از طریق نمادها و کلمات، پدیده‌ها و حوادث بیرونی را به شیوه خاص خود معنا نموده و معانیِ برساخته‌ خود را به ذهن مخاطبان رسوخ می‌دهند تا از این رهگذر درک آنان از جهان پیرامون را بازسازی کنند. درنتیجه، برداشت ما از واقعیت دیگر نه محصول تماس مستقیم با محیط خارج از ذهن بلکه محصول ارتباط ما با رسانه است. زندگی انسان‌های امروز آن‌چنان در رسانه‌هایی مانند تلویزیون مستحیل گردیده که گاه تمیز دادن میان آن‌چه که با برچسب امر واقع بر صفحه نمایش نقش می‌بندد با اصل واقعیت ناممکن می‌شود.

به‌هم‌ریختگی مرز واقعیت و مجاز رسانه‌ها را به مرجع تعیین مصداق برای مفاهیم ذهنی تبدیل کرده است. در این میان، مفاهیمی مانند امنیت، ناامنی یا فروپاشی که ماهیتی سیال و برساخته دارند و بر هیچ مدلول مشخصی در عالم خارج دلالت نمی‌کنند و رابطه‌شان با مدلول‌ها اعتباری است، بیش‌تر تحت‌تأثیر بازی رسانه‌ها قرار می‌گیرند. به عبارت دیگر از آن‌جایی که این مفاهیم ذاتاً اجتماعی بوده و نه به خودی خود بلکه در یک فضای بیناذهنی و گفتمانی مفهوم و مصداق می‌یابند، رسانه‌ها قادرند معانی آن‌ها را تعیین کرده و دال شناورشان را به هر مدلولی که بخواهند مرتبط سازند.

درنتیجه، امروز رسانه‌ها نقشی محوری در ساختن هویت ما و معنابخشی به جهان پیرامونمان برعهده دارند. مردم عمدتاً از طریق رسانه‌ها به فکر کردن دربارۀ این موضوع که می‌خواهند چه کسی باشند یا چه کسی بشوند اشتیاق می‌یابند. همچنین رسانه‌ها هستند که دستورکاری برای چیزهایی که باید به آن‌ها بیاندیشیم در اختیار ما قرار می‌دهند. رسانه‌ها به کمک ابزارهای نافذ خود می‌توانند خلاّق معانی باشند و این معانی را خصوصاً با زبان گویای تصویر برای همه‌ مخاطبان از هر ملیت، نژاد و فرهنگی قابل‌فهم نمایند. رسانه‌ها به ایده‌ها، تصورات و ادراکات بیناذهنی انسان‌ها شکل می‌دهند و لذا قادرند است هر مفهومی را که بخواهند، بربسازند و به‌عنوان مفهوم استعلایی با کارکردی جهانشمول به سراسر دنیا صادر کنند.

 

اَبَرواقعیت فروپاشی یک انقلاب

مفهوم اَبَرواقعیت این روزها درباره انقلاب اسلامی و نظام سیاسیِ برآمده از آن به طرز جالبی مصداق یافته است. انقلابی که در آستانه چهل‌سالگی و در اوج فشارها و تحریم‌های بی‌سابقه دشمنانش همچنان مقتدرانه به پیش می‌راند. این سخن صرفاً یک شعار و توهم پوچ نیست. بارزترین شاهد مدعا، بیش‌فعالیِ بیمارگونه رقبای منطقه‌ای و قدرت‌های جهانی برای از نفس انداختن و زمین‌گیر کردن آن است. سال‌هاست که انبوهی از طرح‌های حساب‌شده را برای تضعیف، انزوا و براندازی ایران انقلابی به اجرا درآورده‌‌اند اما باز هم همه‌جا صحبت از ایران است. دست‌هایش را محکم‌تر از همیشه بسته‌اند اما باز در واشنگتن و بروکسل و تل‌آویو و ریاض خشمگینانه دندان می‌سایند و از نفوذ کلام و مرامش، برد موشک‌هایش، لشکر نیابتی‌ گوش به فرمانش، سلاح هسته‌ایِ نداشته‌اش و امپراتوری منطقه‌ایِ نساخته‌اش ناله می‌کنند. چه‌بسا مهمترین دلیل خروج ترامپ از برجام نیز همین بود که به چشم خود می‌دید برخلاف پیش‌پندارها با این توافق هم نتوانسته است حرکت پیش‌رونده جمهوری اسلامی را متوقف سازد.

پس این تقلاهای عاجزانه شاید به طور ناخواسته آشکار می‌سازد که آن بیرون واقعیتی عینی به نام ایران قدرتمند وجود دارد. اما فناوری مدرن به صاحبانش امکان می‌دهد که خیالات و رویاهای خود را بلندبلند فریاد بزنند. آن‌قدر بلند که رنگ واقعیت به خود می‌گیرد و مخاطبان و حتی خودشان باور می‌کنند که این مجاز واقعیت دارد. مدتی است که «دگرانِ» انقلاب اسلامی در داخل و خارج، اَبَرواقعیت فروپاشی را برساخته‌اند و آن را در شیپورهای رسانه‌ای‌شان فریاد می‌زنند. می‌گویند ایران در آستانه فروپاشی قرار دارد یا حتی فروپاشیده اما هنوز مکتوم مانده است. می‌گویند سال ۹۷ سال پایان جمهوری اسلامی است و انقلاب خمینی جشن سالگرد چهل‌سالگی خود را نخواهد دید. این اَبَرواقعیت را آن‌چنان واقعی می‌گویند که مردم و حتی برخی نخبگان ما را نیز به تردید می‌اندازد که نکند فروپاشیده‌ایم و خود خبر نداریم!!

این‌جاست که دال‌ها و مدلول‌های برساخته به هم ارتباط می‌یابند، کاه‌ها کوه به نظر می‌رسند و هر آتش کوچکی که در گوشه‌ای از این خاک پهناور زبانه می‌کشد، به نشانه فروپاشی و آغازِ پایان انقلاب تعبیر می‌شود. در این میان آن‌چه که رونق بازار اَبَرواقعیت را دوچندان می‌سازد، اعتیاد رسانه‌ای ایرانیِ امروز است. مردم ما به شکلی افراطی دلبسته رسانه‌های نوین شده‌اند. هرکجا را می‌کاوی، سرها در صفحه گوشی‌هاست و چشم شهروندان بیش از آن‌که واقعیت را ببیند، به دیدن اَبَرواقعیت و مجاز عادت دارد. همین عارضه آن‌ها را تا حدودی زودباور، احساساتی و سطحی کرده است. باید با مِهر دستی بر شانه‌شان بگذاریم و وقتی سر بلند کردند و چشم از صفحه گوشی‌ها برگرفتند بگوییم: برادر! نگاه کن. واقعیت آن بیرون است. انقلاب اسلامی با همه مشکلات و فشارها همچنان مظلومانه و مقتدرانه به پیش می‌رود.

 

منبع : سرمقاله شماره ۱۷ نشریه عصر اندیشه

 

همچنین شاید مطالب زیر مورد پسندتان باشد...

افزودن یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پانزده + 19 =