سید مرتضی آوینی

آوینی فراموش شده – آوینی مشهور

اختصاصی تمهید

یادداشتی از حسین امیری ؛ به مناسبت سالروز شهادت سید شهیدان اهل قلم

همه ساله همزمان با ۲۰ فروردین همه رسانه ها پر می شود با یاد و خاطره شهید سید مرتضی آوینی و البته که زنده نگه داشتن یاد شهید آن هم شهید صاحب اندیشه و هنر بسیار ارجمند است اما این گونه یاد سید مرتضی چندان راضی کننده نیست هر کدام از رسانه ها و اهالی رسانه و حتی دوستان و یاران شهید که قصد یاد ایشان را می کنند انگار از نگاه شخصی خود به آن دریای معرفت می نگرند و دریغا که اندازه آینه شکسته ی وجود خود تصویر از او می بینند ، انگار کسی لنز تله بر چشم ها بسته ، انگار زاویه ی دیدها را کسی عامدانه تنگ کرده است ،چرا همه دوست دارند از یک مستند ساز و راوی با صدای مخملی حرف بزنند؟ چرا همه وقتی که ایشان زنده بود با او دوست صمیمی بوده اند ؟

چرا همه آوینی مستند ساز را دوست دارند و از همه بدتر چرا روشنفکرنما جماعت به چنین پدیده ای علاقه مند شده اند ؟ هر سال باید از خودم بپرسم که اینکه شهید قبل از انقلاب چه شلواری می پوشیده یا احیانان کدام سلمانی می رفته برای اصلاح موهایش چه اهمیتی دارد؟

مگر نه این است که آنچه از نویسنده باقی می ماند نوشته هایش است و بس ، پس چرا نوشته هایش کناری گذاشته شده و خاطره هایش از زبان اطرافیان صادق و ناصادق اصالت پیدا کرده است ؟ چرا یکی از همین شبکه های محترم از محتوای کتاب های منتقدانه اش برای برنامه سازی استفاده نمی کند ، چرا “حلزون های خانه به دوش” نقد نمی شود چرا به ” توسعه و مبانی تمدن غرب ” پرداخته نمی شود ، به نظر می رسد پای یک برنامه ریزی دقیق در میان است ، کسی یا کسانی می خواهند که نگاه ما به شهید آوینی سطحی باشد .

این برنامه ریزی دقیق کار چه کسی یا کسانی است؟ اصلا چرا باید کسی این گونه بخواهد ؟علی التحقیق این نیروی برنامه ریز چیزی فراتر از فرد یا افراد است یک “کل هوشمند” به نام مدرنیته ، اندیشه ای منسجم، خود بسنده و ستیهنده با نقیض و نقیضان خودش ، مدرنیته هر جا که ببنید اندیشه ای به میان آمده تا بنیانش را به چالش به کشد قصد حذف او می کند اینجا هم این خاصیت دنیای مدرن است که انسان ها را تک بعدی و تک ساحتی بار می آورد ،همین انسان های تک ساحتی هستند که وقتی با وجود مبارک سید شهیدان اهل قلم مواجه می شوند ناگزیر در همان مرحله مشاهده ساحتی از وی را انتخاب می کنند ، بشر امروزی نمی تواند متفکری چند وجهی که در هر وجه خودش صاحب رای است ببیند چه برسد به اینکه ببیند و به یاد بسپارد و سالها بعد شهادتش در باب این وجوه مختلف سخن فرسایی کند، پس هر فردی به قدر فهم و دریافت خودش و متناسب با ساحت وجودی خودش آن وجود چند ساحتی را می بیند و در بابش حرف می زند و باورش دارد .

روشنفکر عقب افتاده ی وطنی تمام دغدغه اش از شناخت یک متفکر ظواهر و تیپ و لباسش است برای همین می گردد و می گردد تا پیدا کند مرتضی آوینی کجا شلوار لی پوشیده یا کدام کافه رفته یا اینکه بین رفقایش با چه اسمی صدایش می کردند برای روشنفکر عقب افتاده ی وطنی آنقدر که مدل عینک آوینی مهم است کتابهایش مهم نیست و از بس این موجود بی خاصیت بی غیرت و تعصب است که نمی بیند که وجود جاری مرتضی آوینی تا ابد ندای تنفر از روشنفکرمابان وطنی و تحقیر و تمسخر آنان دارد هر موجودی به جز روشنفکر وطنی در این مقام باشد که کسی اینگونه دشمنش باشد حتی بعد مرگش و حتی برای مطامع گروهی و فردی اش نمی تواند نام او را به زبان بیاورد چرا که نیروی غیرت بشر قدرتمند تر از انتخاب و اختیار اوست اما روشنفکر وطنی طی روندی مشمئز کننده می خواهد شهید آوینی را چهره ای روشنفکر مانند خودش ببیند و به تصویر بکشد.

طرف دیگر ماجرا بچه مسلمان های احساساتی هستند که تمام تصورشان از آوینی صدای زیبای محزونی است که از بسیجی و جهاد و شهادت حرف می زند جهاد و شهادت گرچه پایان راه شهید آوینی بود اما همه ی وی نبود برای رسیدن به نقطه کمالی که شهادت تو را از زندگی عادی برباید آوینی مسیری را طی کرد که از جهادی در حوزه اندیشه و تعالی فکری می گذشت ، جهادی که وضع موجود و غلفت عصر حاضر را به کناری می نهاد و انقلاب اسلامی را در وجه فکری آن رقم می زد انقلابی درونی از نوع انقلاب خمینی (ره ) لکن این تک ساحتی هرچند از نوع عشق به شهادت باشد باز از نتایج زیستن در هوای عصر حاضر است و چنان است افرادی که وجوه دیگر آن اندیشمند با کرامت را برگرفته و باقی را وانهاده اند .

این روزها باید بهانه ای باشد تا کمی منصفانه تر درباره ی شهیدی که وجه اندیشمند بودنش در حوزه های مختلف تفکر، هنر ، مدیریت فرهنگی ، رسانه و …مهمترین وجه اش است حرف بزنیم ، به جای رفتن به سراغ خاطرات و مسائل شخصی زندگی اش آثار ارزشمندش را باز بخوانیم ، نوشته هایی که مورد بی مهری قرار گرفته اند از پستو بیرون بکشیم ، نسبتش را با همانهایی که الان سنگش را به سینه می زنند ببینیم ، نسبتش را با حقیقت انقلاب اسلامی ببینیم و آنگاه تاثیرش را در اتمسفر فکری جامعه بسنجیم ،این روزها بیاییم به جای اظهار لحیه در باب آن شهید در خلوت خودمان با خواندن “انفطار صورت” و “امام و حیات باطنی انسان” سالگردش را گرامی بداریم و برای حرف زدن در باب نویسنده ی بزرگی که بزرگتر از گنجایش ادعاهای ماست کمی صبر و تامل به خرج دهیم .

همچنین شاید مطالب زیر مورد پسندتان باشد...

افزودن یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پنج × چهار =