انقلاب اسلامی از دیدگاه استاد شهید مرتضی مطهری

انقلاب مطهر؛آسیب شناسی انقلاب از دیدگاه استاد مرتضی مطهری

انقلاب مطهر

آسیب شناسی انقلاب از دیدگاه استاد مرتضی مطهری

رهبر-نهضت یا نهضت-رهبر

یکی از راههای شناخت هر انقلاب، بررسی کیفیت رهبری آن انقلاب و نهضت است.از نظر رهبری، انقلاب این طور نبوده است که روز اول کسی خود را کاندید کند و بعد مردم به او رای بدهند و او را انتخاب کنند و سپس، آن رهبر برای ملت خط مشی تعیین کند.واقعیت این است که گروه های زیادی،ازآنجا که احساس مسوولیت می کردند، تلاش کردند رهبری نهضت را بر عهده گیرند ولی به تدریج عقب رانده شدند و رهبر خود به خود انتخاب شد.شما در نظر بگیرید چه تعداد از اقشار؛از روحانیون،مراجع یا غیر مراجع،و از غیر روحانیون،چه گروه های اسلامی و چه غیر اسلامی،در این انقلاب شرکت داشتند.دراین نهضت،افراد تحصیل کرده،افراد عامی،دانشجو،کارگر ها،کشاورزان،بازرگانان و همه وهمه حضور داشتند. از میان همه این افراد مختلف یک نفر به عنوان رهبر انتخاب شد.رهبری که همه گروه ها، رهبری او را پذیرفتند.اما چرا؟آیا به دلیل صداقت رهبر بود؟آیا صداقت منحصر به امام خمینی بود و کس دیگری صداقت نداشت؟البته که صداقت منحصر به ایشان نبود. آیا بدلیل شجاعت بود؟البته که کسان شجاع دیگری نیز وجود داشتند.آیا به این دلیل بود که ایشان روشن بینی داشتند و دیگران فاقد این روشن بینی بودند؟یا مثلا قاطیت داشتند و دیگران فاقد قاطیت بودند؟

پاسخ به این سوال به سوال اساسی دیگری بر می گردد.آیا رهبر نهضت را می شناسد یا نهضت رهبر را؟

نظریه ی صحیح این است که یک رابطه متقابل میان نهضت و رهبر وجود دارد.امام خمینی به این علت رهبر بلا منازع این نهضت شد که علاوه بر مزایا و شرایط یک رهبر که در فرد ایشان بود، ایشان در مسیری فکری و نیازهای روحی مردم داشت.حال آنکه دیگرانی که برای کسب رهبری تلاش می کردند،به اندازه ی ایشان در این مسیر قرار نداشتند.

اگر امام با همه ی مزایا و برتری های شخصی که دارد،اهرم هایی که روی آنها دست می گذاشت و فشار می داد و جامعه را به حرکت در می آورد،از نوع اهرم هایی که دیگران روی آن فشار می آورند،بود،امکان نداشت ایشان در به حرکت در آوردن جامعه توفیقی کسب نماید.

اگر امام عنوان پیشوای مذهبی و اسلامی را نمی داشت،اگر مردم ایران در عمق روح شان انس والفتی با اسلام نداشتند،اگر عشقی که مردم ما با خاندان پیامبر دارند، وجود نداشت و اگر مردم حس نمی کردند که این ندای پیامبر و ندای امام علی (ع) است که از دهان این مرد بیرون می آید، محال بود نهضت وانقلابی به این وسعت وعظمت در این کشور بوجود آید.رمز موفقیت رهبری امام دراین بود که انقلاب را در قالب مفاهیم اسلامی پیش برد.ایشان مبارزه با ظلم را با معیارهای اسلامی مطرح کرد.امام از طریق این فکر که ، یک مسلمان نباید زیر بار ظلم برود و تن به اختناق بدهد، یک مسلمان نباید ذلیل باشد، مومن نباید فرمان بر کافر باشد، با ظلم وستم و استعمار مبارزه کرد. مبارزه تحت لوای اسلام.از جمله اقدامات این رهبر،مخالفت جدی و دامنه دار با مسئله ی جدایی دین از سیاست بود.شاید فضل تقدم در این زمینه با سید جمال الدین اسد آبادی باشد.سید جمال نخستین کسی بودکه احساس کرد اگر بخواهد در مسلمانان جنبش و حرکتی ایجاد کند باید به آنها بفهماند که سیاست از دین جدا نیست.استعمارگران تلاش زیادی کردند تا در کشورهای مسلمان رابطه دین وسیاست را قطع کنند.

مسایلی که در چند سال اخیر پیش آمد،از جنبه ی اقتصادی و سیاسی تاثیر چندانی نداشتند،اما از نظر شعائر مذهبی مهم بودند و در اوج دادن به نهضت نقش مهمی داشتند.یکی از این اشتباهات رژیم، تغییر تاریخ رسمی از هجری قمری به شاهنشاهی بود.این امر از لحاظ اقتصادی و سیاسی در حال مردم اثر چندانی نداشت.ولی عواطف مذهبی مردم را به شدت جریحه دار کرد.

رهبر با طرح این مساله که این اقدام در دشمنی با اسلام است و معادل است با قتل عام هزاران نفر از عزیزان این مردم، موفق شد مردم را به حرکت در آورد و در پیش برد نهضت از آن بهره برداری نماید.

بنابراین با بررسی مساله ی رهبری و نحوه ی آن، و در نظر گرفتن این که مردم از میان کسانی که وجود داشتند، کدام را انتخاب کردند،به این نتیجه روشن می رسیم که نهضت واقعا یک نهضت اسلامی بود.با اینکه از سویی خواهان عدالت بود و ازسویی دیگر در جستجوی آزادی و استقلال، ولی همه آنها رنگ وبوی اسلامی داشت.

انقلاب اسلامی، یعنی راهی که هدف آن اسلام و ارزش های اسلامی است و انقلاب و مبارزه صرفا برای برقراری ارزش های اسلامی انجام می گیرد.البته عده ای میان انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی اشتباه می کنند. برای آنها مبارزه و انقلاب هدف است، اسلام تنها وسیله ای است برای مبارزه.

آنها می گویند از اسلام هرآنچه که ما را در مسیر مبارزه قرار دهد، آن را قبول می کنیم و هر چه که ما را از مسیر مبارزه دور کند،طرد می کنیم.فرق است میان کسی که اسلام را هدف می داند و مبارزه را وسیله ای برای بر قراری ارزش های اسلامی ،با آنکه مبارزه را هدف می داند و می گوید اصلا اسلام آمده است برای مبارزه. باید بگویم، در اسلام مبارزه عنصر مهمی است، ولی هدف تنها مبارزه نیست. این تفکر که به مبارزه اصالت می دهد ناشی از طرز تفکر دیالکتیکی در مورد جامعه و تاریخ است.

تداوم انقلاب در گرو تامین عدالت

اگر پذیرفته باشیم که انقلاب ما،ماهیتی اسلامی دارد،البته اسلامی در تمام مفاهیم،ارزش ها و هدف ها،و اسلامی در تمام قالب هاوروش ها،در این صورت این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ می ماند،که مسیر عدالت خواهی را برای همیشه ادامه بدهد.یعنی دولت های آینده واقعا و عملا در مسیر عدالت خواهی باشند.برای پر کردن شکاف های طبقاتی اقدام کنند.تبعیض ها را واقعا از میان بردارند و برای برقراری یک جامعه توحیدی به مفهوم اسلامی آن تلاش کنند.

در دولت اسلامی نباید به هیچ وجه ظلم و اجحافی به کسی شود،حتی اگر یک فرد مجرم و واجب القتل باشد.گاهی برخی از دوستان جوان انقلابی بیش تر با منطق احساس با مسایل برخورد می کنند تا با منطق اسلام.چند روز پیش شنیدم تعدادی از پاسداران گله می کردند که اعدامی ها ارزش گلوله ندارند و باید آنها را زنده زنده به دریا انداخت.باید به این دوستان جوان تاکید کنیم که در منطق اسلام،اگر کسی هزاران نفر را کشته باشد و مجازات صدبار اعدام هم برای او کم باشد،باز هم حقوقی دارد که باید رعایت شود.در این زمینه ها ما بهترین سر مشق ها را از مکتب علی(ع)می آموزیم.شما رفتار حضرت را با قاتل اش ببینید،حضرت فرمود که ابن ملجم یک ضربه به من زد پس به او یک ضربه بزنید.تاریخ گواهی می دهد که در مدت زمانی که از ابن ملجم در خانه ی علی(ع)زندانی بود کوچک ترین بد رفتاری با او نشد.حضرت غذای خود را برای زندانی و سفارش کرد که مبادا زندانی گرسنه بماند.

من تاکید می کنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود،مطمئنا به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد.

نکته دیگر که باید به آن توجه کرد،این است که در این انقلاب اساس کار باید بر اخوت اسلامی بنا نهاده شود.یعنی آنچه را که دیگران با خشونت و فشار تامین می کنند در این انقلاب باید با ملایمت و از روی میل و رضا و برادری انجام گیرد.از جمله ارکان انقلاب ما،معنویت است.یعنی مردم به حکم بلوغ روحی،به حکم عاطفه انسانی،به حکم اخوت اسلامی،خود برای پر کردن شکاف ها و فاصله های طبقاتی و اقتصادی پیش قدم می شوند.

انقلاب ما،آن هنگامی واقعی خواهد بود که خانواده ای حاضر نشود ایام عید برای فرزندان خود لباس نو تهیه کند مگر آنکه قبلا مطمئن شده باشد خانواده های فقرا دارای لباس نو هستند.

باید در میان ما،گفته ی پیامبر مصداق عینی پیدا کند که فرمود:«مثل مومنین در محبت های متقابل،مانند پیکری است که اگر یک عضو آن بدردآید،عضو های دیگر آرام نمی گیرد و با التهاب و درد،عکس العمل نشان می دهند.جامعه ی ما آن وقت جامعه اسلامی خواهد بود که درد هر فرد تنها درد خودش نباشد،بلکه درد همه ی مسلمانان باشد.

علی(ع)که خود نمونه چنین مسلمانی است،می فرماید:«آیا از خویشتن به این خرسند باشم که مرا امیر المو منین بنامند اما در ناگواری های مردم هم نفس نباشم.»

امام می گوید القاب و عناوین چه ارزشی دارد. مرد انقلابی اساسا پای بند القاب و عناوین اش نیست،چقدر باید کوچک بود که به این لذت ها دل خوش کرد و در سختی های مردم شرکت نکرد.امام حسن(ع)می گوید:«در دوران کودکی شبی بیدار ماندم و به تماشای مادرم زهرا نشستم که مشغول نماز شب بود.متوجه شدم که مادرم در دعایش یک یک مسلمین را نام می برد و دعا می کند.خواستم بدانم درباره ی خودش چگونه دعا می کند،اما با کمال تعجب دیدم که برای خودش دعا نکرد.فردا از او سوال کردم چرا برای همه دعا کردی و برای خودت دعا نکردی؟فرمود:«بنی الجارثم الدار؛پسرم اول همسایه،بعد خودت.»

روحیه انقلابی و اخلاقی اسلامی،این گونه است.انقلاب ما زمانی به ثمر خواهد نشست که خود را برای این چنین ایثار هایی آماده کنیم و با شوق به آن تن دهیم.

 

احترام به آزادی

از آنجا که ماهیت این انقلاب،ماهیتی عدالت خواهانه است،وظیفه ی حتمی همگی ما این است که به آزادی ها به معنای واقعی کلمه احترام بگذاریم.اگر بنا شود که حکومت جمهوری اسلامی،زمینه اختناق را به وجود آورد،قطعا شکست خواهد خورد.البته منظور از آزادی،غیر از هرج و مرج است.منظور آزادی معقول است.

هر کسی باید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما،راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد.اتفاقا تجربیات گذشته نشان داده است که هر وقت جامعه از یک نوع آزادی فکری ولو از روی سوءنیت،برخوردار بوده است این امر به ضرر اسلام تمام نشده است.اگر در جامعه ما محیط آزاد بر خورد آرا و عقاید بوجود آید،به طوری که صاحبان آرا مختلف بتوانند افکارشان را مطرح کنند و ما هم در مقابل،آرا و نظرات خودمان را مطرح کنیم،تنها در چنین زمینه ی سالمی اسلام هر چه بیش تر رشد خواهد کرد.اگر جلوی فکر را بخواهیم بگیریم،اسلام و جمهوری اسلامی را شکست داده ایم.اما البته برخورد عقاید غیر از اغوا و اغفال است.اغوا و اغفال یعنی کاری توام با دروغ،توام با تبلیغات نا درست.

التقاط،سر آغاز نیستی

انقلاب زمانی به پیروزی حقیقی می رسد که ما ، مکتب ایدئولوژی خودمان را که همان اسلام خالص و بدون شائبه است، به دنیا معرفی کنیم.یعنی اگر ما استقلال مکتبی داشته باشیم و مکتب مان را بدون خجلت و شرمندگی آنچنانکه واقعا هست به جهانیان عرضه کنیم،می توانیم امید پیروزی داشته باشیم.

اما اگر قرار شد که به اسم اسلام یک مکتب التقاطی درست کنیم و روش مان این باشد که از هر جایی چیزی بگیریم،یک چیزاز مارکسیسم بگیریم و یک چیز از اگزیستانسیالیسم و چیز دیگری از مکتب دیگری و از اسلام هم چیزهایی داخل کنیم و از مجموع این ها معجونی درست کنیم و بگوییم این است اسلام، ممکن است در ابتدا مردم هم بپذیرند و در کوتاه مدت بشود حقیقت را پنهان کرد ولی این امر برای همیشه مکتوم نمی ماند.افرادی پیدا می شوند که اهل فکر و تحقیق باشند و حقیقت را بفهمند.منابع اسلامی معلوم اند و اگر ما چیزهایی از جای دیگر بیافزاییم،با مقایسه روشن می شود و آن وقت این آدم هایی که با شوق به اسلام روی آورده بودند،به شدت و با سرعت از اسلام،گریزان می شوند.مکتب های التقاطی به عقیده من ضررش برای اسلام بیشتر از مکتب هایی است که صریحا ضد اسلام باشند. انقلاب ما اگر می خواهد پیروزمندانه به راه خودش ادامه دهد،باید خود را از همه این پیرایه ها پاک کند ودر راه احیای ارزش های اسلام راستین که اسلام اهل بیت و قرآن است حرکت کند.

همچنین شاید مطالب زیر مورد پسندتان باشد...

افزودن یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پانزده + 15 =